کلکِ خیال

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۸
مهر

مُحرّم‌ت،

در کشاکش شلوغی هیات ها، 

لبه لیوان های کوچک چای روضه ها،

بو و برنگ دلیِ نذری ها،

"یاحسین(ع)" های کنار آبخوری ها،

بین زیر و روی تار و پود پرچم ها،

قرار سیاه‌پوشی ها،

گِلی کردن چادرها و پیراهن ها،

بین خطوط ورق های جیبی زیارت عاشورا،

روی غبار فرش "حسینیه"ها،

نوای گوش‌نواز ایستگاه ها و تکیه ها،

لا به لای زنجیرهای دسته ها،

بغض میان سینه زنی ها،

زیر سنگینی بار معرفتی و مادی عَلَم ها،

گریه کودک شیرخواره در آغوش روضه خوان ها،

برگ‌ریزان طوفان خاک ظهر تاسوعا،

باران شب عاشورا،

بین کاروان نمادین اسرا،

اگر نقطه های سیاهِ دربندِ نفس را پیدا نکنیم و آزاد نکنیم و آزاد نشویم، چه فایده؟


امشب، یک محرم به مرگ نزدیک‌تریم...



  • چشم براه
۱۲
مهر


پسر نوجوونِ مشکی پوش، در ماشینو که باز کرد که بشینه، راننده مشکی پوشِ جدول سودوکو به دست، برگشت نگاهی بهش کرد و با لبخندی گفت: آقا پسر، جیبتو نگاه میکنی بعد میشینی تو ماشین من؟

پولتو حساب کتاب میکنی؟

یعنی من دو تومن هم تورو مهمون نمیکنم؟

یعنی ما ازین مراما نداریم؟

.

باباجون پول نداشته باشی هم، تو این ماشین با یه صلوات به مقصدت میرسی...

.

|یعنی هنوز خیلی چیزا دودی نشده مونده|

یعنی دودوتا چهارتای ریخته شده تو جدول،

یعنی زیر این پرچم،

یعنی سیستم‌عامل طرح کلی اندیشه:)

  • چشم براه