چرخ روزگار
چرخ و فلکا رو میبینی؟
روزامون عین همینه،نه ازین رنگی رنگی کوچولوهایی که آقایی داره هول میده ها، یه چیزی مثل اونیکه توی پارک ملت مشهده.بزرگ!
رفتی که؟
پایینش، تا میشینی وآروم راه میفته، تو دره ای انگار، نه ازون دره ها که مخصوص چپ کردن ماشینان، ازونا که خوشگله و دارو درخت داره و آبی هم رد میشه و ماشینا خودشون سمتش میرن خستگی در کنن.
کم کم که میره بالا، انگار از کوه بالا میری،قلبت تند تند میزنه.دایره دیدت بزرگتر میشه.
بالای بالاش، یجورایی سنته و سفارش شده که یکم نگهت دارن تا خوب ببینی دوروبرت چخبره.
مخصوصا اگه اونی که گفتم مشهده باشه، دلت هم کبوتر باشه، میگرده دنبال گنبد طلایی.
تا میای عادت کنی به بالا بودن و از بالا دیدن، میارنت پایین، میگن یادت نره کجا بودیا...
روزامون عین همینه!
حرفم مهمتره
وچندین تا برداشتم از چرخ و فلک مهمتره
وتپش قلب توی بالا و پایین شدنه مهمتره
و اونایی که تو کابین همراهتن مهمترن
واسه همین التماس دعا،همراهای چرخ و فلکی!
بازم الحمدلله