دیگر کدام اردیبهشت از آن مبدا به این مقصد، دو_سه کیلومتر پیاده خواهم رفت؟
الحمدلله علی کل حال
دیگر کدام اردیبهشت از آن مبدا به این مقصد، دو_سه کیلومتر پیاده خواهم رفت؟
الحمدلله علی کل حال
کانال حاج آقا پناهیان یک طرف صورت
کانال حاج آقا قاسمیان یک طرف دیگر!
از گزیده صحبت های حاج آقا مجتبی و آیت الله بهجت و باقی دیگر نمیگویم!
بازنشر دوستان از هر دو طرف.
خدا جمیعشان را خیر دهد و عقلی به ما!
دیشب، ۲۵امین محفل دعای کمیل ماهانه (بدون احتساب ذی الحجه ۱۴۳۹ که مادر و پدر در طواف خانه خدا بودند)، به اتفاق اعضای فامیل، و به صرف افطار، در منزل ما برگزار شد.
شکر و شکر و شکر...
چند باری تا مرز پرتگاه میبرد، حتی پایین دره را میبینی، میلرزی و برمیگردی! ریسمانی چنگ میزنی تا نیفتی. برده ای و از سقوط نجات یافتی. ناامید نمیشود، دوباره و دوباره سر فرصت، به بهانههای رنگارنگ، میکشاند و تا بیخ سقوط پرتگاه میبرد. دره را میبینی، اما هیجان سقوط پخش میشود در سلولهایت. میپرد و میپری! میبازی و سقوط میکنی. درد مهلک ترس از سقوط قبل از تزریق هیجان، قلبت را میگیرد، به پایین هم که برسی و خار و بیابان بیابی، نگاهی به بالا میاندازی، پشیمانی! اما بالا رفتن به راحتی پایین پریدن نیست. معجزه میخواهد.
معجزه را تضمین کرده، حتی اگر "صد بار پریدی و صد بار پشیمان شده ای!"
.
در آن حالم.
فکر نمیکردیم بعد از ۸سال حتی برایش آشنا باشیم.
نه من، و نه دوست همراهم که قرار نمایشگاه گل بوستان گفت و گو را گذاشتیم تا معلم قدیمیمان را غافلگیر کنیم،
جشن روز معلم به سبک دانشجویی!
معلمی را کنار گذاشته و گلخانه بزرگی در اطراف کرج دارد، پر از کاکتوسهایی که به خوبی به خلق و خویشان آشناست، مثل خلق و خوی شاگردهای آن دوران.
هنوز هم از یادآوری اینکه با دیدنمان، در صدم ثانیه های ابتدایی ابروهایش بالا رفت، لبخند عمیقی زد و مخاطب صحبتش را فراموش کرد و از همه جالبتر اسم کوچیکمان یادش بود، لبخند به لبم میآید.
معلم خوبی بود،
مربی خوبی بود،
"پرورشدهنده" خوبی است.
کاکتوسهای کوچک و زیبا که خواستید، به گلخانه آیدین سر بزنید.
اذان گذشته،
حتماً تا الان، اعمال این هفتهمون رو دادن بهتون و خوندید.
همینه که بیتاب و بیقراریم.
خودتون گفتید،
"ما بدون دعای شما هیچیم"
پدرش جانباز بود،
آسایشگاه بود،
دور بود،
فقط گاهی بود،
اما بود...
دیگه نیست!
برای ارامششون دعا کنید
میگه:
بزرگ نشدم
میدونی دغدغه هام بزرگ شد
من به اندازه اونا بزرگ نشدم
خب تو این سن باید خودمون خودمونو بزرگ میکردیم
یادمون دادن قبلا
"جدا چهل سالگی پیغمبر نمیشم"